فیلم قیچی
نقدی بر قیچی
فیلم قیچی در بخش هنر و تجربه اکران شده است.
قیچی فیلمی است که در آن کمترین میزان دیالوگ را داریم. فیلمساز باید این را در نظر بگیرد که نداشتن دیالوگ به معنی هنری شدن فیلم و یا تجربی شدن آن نیست. اگر از فیلم دیالوگ را حذف کنیم زبان فیلم تصویر آن خواهد بود هرچند همیشه تصویر در فیلم حرف اول را میزند. اما نبود دیالوگ کار تصویر را دشوارتر و پررنگتر میکند.
قیچی هم در دیالوگ و هم در تصویر ضعف دارد. حرفی برای گفتن ندارد. بازی غزالی بی معنی است و جامانده از فیلم شده است. زمین و آسمان زدنهای مرد فیلم بی معنی و لوس است. چرا باید از یک تپه شنی بالا برود در صورتی که راه راست کنارش وجود دارد. جز این است که کارگردان قصد دارد بازیگرش راگریم کند ولی پول ندارد و از خاک سرخ جنوب کمک میگیرد، به بازیگر میگوید روی خاکها غلت بزن!!!. چرا مرد داستان نمیتواند یک جا آرام بگیرد؟ از این دست ابهامات و سوالات در فیلمنامه الکن قیچی بسیار است.

روایت غیر خطی داستان که شاهکار فیلم است. نویسنده برای جابجا کردن شخصیتش از یک موقعیت به موقعیت دیگر، راهکاری بلد نیست و از همین رو به روایت غیر خطی روی میاورد هر کجا که شخصیتش را نمیتواند به پیش ببرد به عقب برمیگردد و از گذشته میگوید. زمانیکه در گذشته میماند به جلو میرود و یا به نوعی به حال میاید.
قیچی را میتوان یک فیلم ضعیف دانست که در همراه کردن تماشاگر خود ناتوان است. تنها صحنه شکلیک آخر و مرگ راما است که به تماشاگر یک شوک وارد میکند. آن هم از واماندگی در فیلمنامه است.
این زبان حال فیلمنامه است: حال این راما را چکار کنم؟ آری بگذار بکشمش تا هم خودش خلاص شود و هم فیلم پایان یابد، و قیچی چیزی جز این واماندگی در شخصیت پردازی و روایت نیست.
- ۹۵/۰۵/۲۸