نقد

پرداختن به اسطوره های دفاع مقدس کار دشواری است، از دوجهت؛ در فیلم نمیتوان زندگی شهید یا فرمانده ای را تغییر داد به عبارت دیگر کارگردان دستش برای تخیل در فیلم بسته است(تقریبا) هم ممکن است خانواده آن شخصیت راضی نشود و هم مردم متوجه تحریف یا تغییر شوند. و دشواری دیگر، زندگی بعضا عجیب برخی فرماندهان است. بازماندگان دوران جنگ از بعضی فرماندهان کراماتی نقل کرده اند یا رفتارهایی داشتند که در افراد عادی نمیبینیم و به تصویر کشیدن اینها خطر شعار زدگی و مفهوم زدگی را به دنبال دارد.
مهدویان در "ایستاده در غبار" بهترین کار ممکن را کرد. او از روش های مستند برای فیلمش استفاده کرد. مصاحبه، تصویربرداری و صدا به ما یک مستند داستانی میدهد ولی بازیگری و نورپردازی و... اینها مستند نیست. این کار تلفیقی کمک کرده تا شخصیت احمد متوسلیان باور پذیر شود.

به عنوان مثال در صحنه ای که متوسلیان قبول نمیکند تا برای جا انداختن پای شکسته اش بیهوش شود، اگر قرار میشد که فیلم داستانی باشد به هیچ وجه باور پذیر نمیشد، مثل فیلم های رامبو(تیر را از پهلویش در می آورد). این شیوه برای ساخت، کمک بسیاری به باورپذیری کرده است که نشان از خلاقیت و اشراف کارگردان به موضوع و سینما دارد.
صحنه ای زیبا در فیلم هست که نمیتوان آن را نادیده گرفت، ایستادن متوسلیان در میان مهلکه نبرد و بالا گرفتن بیسیم، بسیار زیبا و سینمایی درآمده. البته نقاط ضعفی نیز وجود دارد. مثلا دوران کودکی متوسلیان میتوانست نباشد یا خلاصه میشد و همسان کردن صدا با تصویر(که کار سختی هست).
به طور کلی ایستاده در غبار را میتوان یک فیلم نسبتا خوب در دفاع مقدس دانست که در این خیانت بازار سینما وجودش لازم بود.